افجهای معتقد است: رونق اقتصاد هنر بخصوص در حوزه خوشنویسی آنچنان که باید باشد مانند قدیم نیست. استقبال آنچنانی از خوشنویسی نمیشود، چراکه دست زیاد شده. هر کس میتواند با جستجو در اینترنت هر آنچه را میخواهد استخراج کند و به نوعی کپیکاری زیاد شده است.
نصرالله افجهای در زمینه خوشنویسی سنتی ایرانی، استادی تمام عیار است، به دلیل استمرار و پیوستگی در خلق آثار نقاشیخط مدرن در چند دهه اخیر، ازجمله شاخصترین هنرمندان این عرصه به شمار میآید. چنانکه آثاری ملهم از فرمهای ساده و آشنا در طبیعت یا انسان را به نمایش میگذارد و روایتی انتزاعی از قالب سیاهمشقنویسی در خوشنویسی ایرانی است.
در ادامه بخشهایی از گفتگو با نصرالله افجهای درخصوص جایگاه خط و خوشنویسی در جامعه امروزی میخوانید.
آنچه امروز در عرصه هنر شاهد هستیم، بروز هنرهای جدید در قالبهای مختلف است. در این میان اینگونه به نظر میرسد که جایگاه هنر کلاسیک ایران از خط و خوشنویسی گرفته تا نگارگری و ... تا حدودی در جامعه کمرنگ شده است. ارزیابی شما از آنچه درحال حاضر در حوزه هنر کلاسیک در جریان است، چیست؟
هنر کلاسیک خوشنویسی زیربنای هنر دیرین ماست. از صدها سال پیش تاکنون راه خود را در پیش گرفته و جلو میرود. شاید در عصر حاضردر نظر ما اینگونه نمود یابد که این راه ضعیف شده است اما درخت چناری که تنومند است، وقتی سر به آسمان میگذارد به سرشاخههایی تبدیل میشود که در آینده تبدیل به شاخههای بزرگ میشوند.
خط و خوشنویسی را میتوان به درخت چناری تشبیه کرد که اکنون سرشاخههای آن در تمام دنیا پراکنده شدهاند و به نظر ضعیف میآید. درحالی که اگر یک جا جمع شوند، قدرتمند خواهند بود. خوشنویسی کلاسیک ایران ضعیف نشده چراکه از زیربنای بسیار قوی برخوردار است.
بروز هنرهای نوین در دنیا و آنچه که در هنر غرب بروز کرده، به ایران وارد شده. از آنجایی که این هنر وارداتی است، نمیتواند هنر کلاسیک را تحت الشعاع قرار دهد. ضمن آنکه جوانان، نوپسند هستند شاید به همین دلیل است که نقاشیخط رنگین شده است.
اقبال عمومی نسبت به نقاشیخط چگونه است؟ آیا آنچه امروز از نقاشیخط در جامعه ارائه میشود، مورد استقبال عموم جامعه قرار میگیرد؟
عموم جامعه بسیار استقبال میکند. چراکه اکنون زمانی نیست که بیایند یک بیت از شعر را با توجه به قواعد خوشنویسی کلاسیک بنویسند. اما باید این قواعد زیربنای کار آنها باشد. اکنون چون شتابزده کار میکنند این نوع خوشنویسی رواج یافته. شاید از این جهت است که باید خطاطان کلاسیک کار مانند یدالله کابلی، محمدحسین عطارچیان که دست به نقاشی نزدهاند را مورد احترام قرار داد. آنچه اساتیدی مانند استاد حسین میرخانی انجام میداد، ادا و اصول نبود.
من از خط و خوشنویسی کلاسیک به نوعی جدا شدم و سعی کردم مکتبی خاص خود ابداع کنم. این وظیفه من است که چنین کاری انجام دهم. به کسی هم اجازه نمیدهم که از روی من تقلید کند چراکه من سبک و سیاق خود را دارم. هر کس باید سبک و سیاق خود را پیدا کند. در انجمن خوشنویسان، به هنرجویان، آموزش میدهند آنها در آنجا کپی میکنند و باید تا جایی این کار را ادامه دهند که بتوانند سبک و سیاق خود را بیابند.
یکی از مباحث مهمی که در حوزه هنر مطرح است، اقتصاد هنر است. این روزها نیز شاهد برگزاری حراجیهای مختلف در حوزه هنرهای تجسمی هستیم. آیا این حراجیها آنچنان که باید به خوشنویسی توجه دارند؟
آنچنان مانند قدیم نیست. اگر بخواهیم راه خود را متکی به آن بخش بگذاریم، باید پایمان را دراز کنیم و از گشنگی آرزوی مردن کنیم. اصلا استقبال آنچنانی از خوشنویسی نمیشود چراکه دست زیاد شده. هر کس میتواند با جستجو در اینترنت هر آنچه را میخواهد استخراج کند و به نوعی کپی کاری زیاد شده است. حتی از بخشهایی از آثار اساتید و بزرگان، به طور کامل کپی میکنند و در آثار خودشان به کار میگیرند و کسی هم نیست به آنها خرده بگیرد.
این تقلید است که هنرمندان را بر باد میدهد. جلوی بروز خلاقیت را میگیرد و زحمت برای خلاقیت نمیکشند. درواقع میتوان گفت در میان هنرمندان خلاق که اکنون فعال هستند، تعداد آنها به انگشتان یک دست هم نمیرسد.