یادداشت مدیر مسئول امین زند. وقتی ما سَد میسازیم و دنیا سدها را تخریب میکند...

در جهان امروز، سدسازی دیگر نماد توسعه نیست. آمریکا با تخریب سدهای رودخانه Elwha و چین با توقف پروژههای عظیم سدسازی نشان دادند که این مسیر میتواند به بحرانهای زیستمحیطی منجر شود. از منظر بومشناسی، سدها تغییرات شدیدی در فرایندهای اکوسیستمی ایجاد میکنند: افزایش تبخیر آب، جلوگیری از مهاجرت آبزیان، کاهش جابجایی رسوبات و دگرگونی اکوسیستمهای رودخانه تنها بخشی از این پیامدهاست. در ایران نیز طی سه دهه گذشته موج گسترده سدسازی شکل گرفت. بسیاری از این سدها بدون مطالعه و ارزیابی دقیق ساخته شدند و امروز بیشتر به مخازنی برای تأمین آب کلانشهرها تبدیل شدهاند. کارشناسان تأکید دارند که مشکل اصلی در مدیریت و بهرهبرداری نادرست است، اما نمونههایی چون سد گتوند نشان دادند که انتخاب محل نامناسب میتواند به فاجعهای زیستمحیطی بدل شود. یکی از مهمترین نمونههای این بحران، خشک شدن دریاچه ارومیه است. سدسازی گسترده بر رودخانههای ورودی دریاچه، حقابه طبیعی آن را مسدود کرد. در کنار توسعه بیرویه کشاورزی و کاهش بارشها، سطح آب به شدت کاهش یافت. نتیجه آن افزایش شوری، نابودی زیستبوم، طوفانهای نمکی و مهاجرت روستاییان بوده است. کارشناسان میگویند سدسازی بیمحابا و مدیریت غلط منابع آب، مهمترین عامل انسانی در نابودی این دریاچه محسوب میشود. واقعیت این است که سدسازی بیمطالعه نه تنها به نابودی روستاها و افزایش حاشیهنشینی انجامیده، بلکه با برهم زدن چرخههای طبیعی و کاهش رطوبت منطقه، بارشها را نیز کم کرده و خشکسالی را تشدید کرده است. امروز زمان آن رسیده که نگاه رقابتی و کمعمق به سدسازی جای خود را به برنامهریزی علمی و آیندهنگرانه بدهد؛ در غیر این صورت، تجربه تلخ ارومیه ممکن است در دیگر پهنههای آبی ایران نیز تکرار شود. وقتی ما سد میسازیم و دنیا سدها را تخریب میکند، باید در اجرای پروژههای سدسازی با احتیاط عمل کنیم؛ زیرا توسعه پایدار تنها در سایه احترام به طبیعت و آیندهنگری امکانپذیر است.
