میرزا غلامرضا اصفهانی یکی از مشهورترین خوشنویسان قرن سیزدهم هجری قمری است.
در جوانی مورد توجّه محمّدشاه قاجار (حک: ۱۲۵۰- ۱۲۶۴ق) قرار گرفت و به تعلیم خط فرزندان او مشغول گردید.
در سلطنت ناصرالدین شاه قاجار (حک: ۱۲۶۴- ۱۳۱۳ق) ابتدا به تعلیم فرزندان بزرگان و شاهزادگان قاجار اشتغال یافت؛ اما مورد حسادت اقران قرار گرفت و دشمنان در مورد او به سخن چینی پرداختند و به او تهمت بهایی گری زدند.
در نتیجه به زندان افتاد و در معرض خطر اعدام قرار گرفت، امّا به شفاعت یکی از نزدیکان شاه از مرگ نجات یافت ولی از آن تاریخ این هنرمند چیره دست دچار فقر کامل شد.
میرزا علامرضا هنرمندی است که همۀ خطوط نستعلیق را می نوشت (از ششدانگ تا غبار). شکسته نویسی میرزا غلامرضا اگر از نستعلیق بهتر نباشد، فروتر نیست.
رقم میرزا غلامرضا «غلامرضا» و «یا علی مدد» است و تاریخ خطوط موجود او بین سال¬های ۱۲۵۹ تا ۱۳۰۳ است. میرزا غلامرضای اصفهانی عاقبت در سال ۱۳۰۴ درگذشت و در صفاییه شهر ری به خاک سپرده شد.
(سرمدی، ۵۰۶)
شرحی بر زندگی میرضا
میرزا غلامرضا اصفهانی الاصل در سال 1246 در تهران چشم به جهان گشود. در کودکی نزد «میرسید علی تهرانی » ـ پدر میرحسین خوشنویس باشی ـ به شاگردی و مشق خط پرداخت و در سن نه .سالگی با تسلّط کامل مشق می کرد.وی یکی از برجستهترین خوشنویسان خط نستعلیق و شکستهنستعلیق بود و در سیاه مشق دست توانایی داشت. او در سال 1304 این جهان فانی را وداع گفت
گذری بر زندگینامه ی میرزا غلامرضا
میرزا غلامرضا اصفهانی در سال 1246 در تهران چشم به جهان گشود. پدرش میرزاجان اصفهانی در سال 1212 - اواخر سلطنت فتحعلی شاه ـ از اصفهان به تهران مهاجرت کرد و با شغل قنادی امرار معاش می کرد. وی پس از مدتی متأهل گردید و دارای چند فرزند دختر شد. میرزا جان درآرزوی پسر به زیارت امام رضا (ع) رفت و با توسل به آن حضرت، خداوند پسری به وی عنایت کرد که بدان سبب نامش را« غلامرضا» گذاشت.
غلامرضا که از کودکی شوق فراوان به کسب دانش داشت در سن پنج سالگی به مکتب رفت و خیلی زود در درک علم و دانش پیشرفت کرد چنانکه در هفت سالگی قرآن را بدون غلط می خواند. در همین مدت نیز، نزد «میرسید علی تهرانی » ـ پدر میرحسین خوشنویس باشی ـ به شاگردی و مشق خط پرداخت و در سن نه سالگی با تسلّط کامل مشق می کرد. پیشرفت میرزا به گونه ای بود که در سنین نوجوانی به تعلیم پرداخت و آوازه اش به گوش محمد شاه قاجار رسید و او را مورد التفات و مرحمت بسیار قرار داد و به امر شاه به آموزش شاهزادگان دربار پرداخت و به این سبب هدایای نفیسی نیز به او تقدیم می شد.
پس از مرگ محمد شاه، میرزا مورد عنایت و توجه ناصرالدین شاه قرار گرفت و بسیاری از شاهزادگان و بزرگزادگان شاگردی وی را می کردند، چنانچه خود نوشته که در سن 25 سالگی دویست شاگرد داشته است
پیشرفت روز افزون میرزا و قدرت و تسلط وی در دو خط نستعلیق و شکسته و همچنین محبوبیتش نزد شاه باعث شد که مورد حسادت تنگ نظران قرار گرفته و به اتهام با بی گری به زندان بیفتد و حتی بیان شده که به اعدام نیز محکوم گردید، امّا با وساطت برخی از شاهزادگان و خصوصاً «دوست محمد خان معیر الممالک» از صاحب نفوذان دربار ـ که میرزا سالها در منزل او سکونت داشته و به تعلیم فرزندانش پرداخته بود ـ از بند و حبس رهایی پیدا کرد و پس از آزادی تابلو «ناد علیاً ...» به قلم شش دانگ کتیبه به زر، بر بوم سیاه را به پاس محبت های وی برایش نوشت.
امّا پس از رهایی از زندان رونق بازار میرزا شکست و موقعیت و شغل خود را در دربار از دست داد و از لحاظ مالی و اقتصادی در تنگنای بسیار قرار گرفت چنانچه برای رهایی از فقر مجبور شد تا نامه ای برای ناصرالدین شاه نوشته و ارجاع شغلش در دربار را درخواست کند. او در نامه ی خود، زحمت هایی که برای تربیت و تشویق شاه کشیده بود را گوشزد می کند و تسلط و توانایی اش در خط نستعلیق -از قلم کتابت تا شش دانگ کتیبه ـ و شکسته نستعلیق را به شاه یادآوری می نماید و چون در این هنر خود را سرآمد هنرمندان زمانش می دید با اطمینان کامل امتحان خطش با خطوط متقدمین و متأخرین را پیشنهاد می کند تا شاید بدین وسیله بتواند تعلیم شاهزادگان و بزرگ زادگان را دوباره به دست آورد. این شرایط به حدی برای میرزا دشوار بود که حتی تصمیم بر جلای وطن گرفت، اما پس از مشورت با دوستانش از هجرت منصرف می شود و بدین گونه میرزا در تهران ماند.
در شرایط بد فقر و گوشه نشینی، در سال 1279، پدر میرزا دار فانی را وداع گفت و سرپرستی خانواده به او محول گردید، همچنین میرزا برادری به نام عباسقلی نیز داشته که پس از وی بدنیا آمده بوده است اما از بد روزگار کمی پس از مرگ پدر، مرگ برادر نیز به ناراحتی های وی افزود و با توجه به نوشته هایی که از وی باقی مانده معلوم است که صبر و تحمل این مصیبت بزرگ برایش بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است، با این حال وجود برادرزاده اش به نام «محمد» باعث دلگرمی وی می شود. میرزا به محمد ـ که در هنگام مرگ پدر پنج ساله بوده ـ عنایت و توجه زیادی می کند و به ترتیب و سرپرستی او همت می گمارد و پس از مرگ برادر دل به برادر زاده خوش می کند، اما متأسفانه محمد نیز در سن چهارده سالگی بر اثر بیماری خناق «اوریون» رخت از جهان بر می بندد و بر غم های میرزا می افزاید.
میرزا غلامرضا که دیر ازدواج کرده بود در سال 1300 دارای پسری شد که نامش را «محمد رضا» گذاشت و از ولادت وی بسیار مسرور شد اما «محمد رضا» نیز در سن سه سالگی ناگهان بیمار شده و دار فانی را بدرود می گوید و غمی دیگر بر غم های میرزا می افزاید، چنانکه تحمل مرگ فرزند برای او گران می آید و از خداوند طلب مرگ خویش میکند.
پس از دیدن داغ و ناکامی او
مرامرگ خوشتر از این زندگانی
میرزا غلامرضا یک سال بعد از مرگ «محمد رضا» یعنی در سال 1304 این جهان فانی را وداع می گوید و پیکرش را در صفائیه شهر ری بخاک می سپارند..
میرزا غلامرضا در نستعلیق شاگرد «میر سید علی تهرانی» پدر «میرحسین خوشنویس باشی» بود و دلیل مشابهت اندک خط میرزا و میرحسین نیز آن است که هر دوی آنها شاگرد یک استاد بوده اند، اما اهل فن معتقدند خط میرزا به مراتب خوشتر از خط میر حسین است. البته ذکر این نکته لازم است که بدانیم اگر مرحوم بیانی در کتاب «احوال و آثار خوشنویسان» خط میرحسین را برتر از میرزا می داند و عنوان می کند که میرزا در خوشنویسی می کوشیده از شیوه ی خاص میر حسین پیروی کند، اظهار نظر درستی نیست و اندک مشابهت خط این دو خوشنویس بزرگ را باید همان شاگردی یک استاد دانست .در مورد اساتید دیگری که شاید میرزا داشته است و یا استاد وی در شکسته اطلاعاتی در دست نیست.
در تصوف و عرفان میرزا غلامرضا درویشی عالی مشرب و پاک نهاد بود، به گونه ای که هر کس با وی مراوده می کرده، به وی ارادت می ورزیده است. وی در کمال فقر، بسیار محترم و بزرگ منش بوده. وی در تصوف و عرفان مرید «حاج میرزا صفا»، عارف کامل و قطب مشهور اواخر قرن سیزدهم بوده است .حاج میرزا صفا که در پایان عمر در تهران زندگی می کرده است، در منزل میرزا محمدحسین خان سپهسالار اقامت داشته و پس از مرگش ، سپهسالار وی را در باغچه ی ملکی خود در چشمه علی شهر ری که بعدها به صفائیه معروف شد به خاک سپرد و میرزا نیز پس از مرگش در جوار مرادش دفن شد.
میرزا غلامرضا به صرف و نحو عربی و پارسی آشنا بوده و در جوانی در کسب دانش لحظه ای غفلت نکرده است ولی حسن خطش، فضایل او را پنهان کرده و نیز به سبب همین فضل و دانشی که داشته است، آقا سید زین العابدین -امام جمعه تهران - کلاه از سر وی برداشته و عمامه بر سرش گذاشته است. میرزا شعر نیز می سروده است که در هیچ کتابی نگاشته نشده، فقط اشعاری از وی در «بیاض» خودش با خط شکسته اش وجود دارد. (بیاض میرزا در واقع دفتر خاطرات وی بوده که منبع بسیار مفیدی برای دسترسی به شرح احوال این هنرمند بزرگ است .این دفتر 298 صفحه دارد و از سال 1271 آغاز شده است و بیشتر به خط شکسته وی می باشد ،البته گاهی بعضی از دوستان و فضلا و دانشمندانی که با وی مجلسی داشته اند در حضورش برای یادگاری سطری نوشته اند. این دفتر پس از مرگ میرزا، توسط همسرش به حاج میرزا یحیی دولت آبادی ـ یکی از خاطره نویسان مشهور عصر قاجار ـ بخشیده شده است.) همچنین وی در شعر «غزال» تخلص داشته که باز هم هیچ شعری از وی با این تخلص دیده نشده است. میرزا در نظم و نثر شاگرد «اما مقلی خان قاجار»، که «غارت» تخلص داشته ، بوده است که البته شرح حال و آثار این فاضل و شاعر نیمه ی دوم قرن سیزدهم در دست نیست و دیوان اشعارش دیده نشده است. میرزا با استاد ادب خود پیوسته دمساز بوده و از او به احترام یاد می کند و او را «ابوالفضایل» خوانده و از ایشان فیض معنوی فراوان برده است.
در دوره ی قاجار که هنرمندان برجسته ای مانند «میرزا رضا کلهر، میرحسین خوشنویس باشی، میرزا کاظم، میرزا عباس نوری، آقا فتحعلی حجاب شیرازی، ....» در عرصه ی هنر خوشنویسی می درخشیدند، بی شک میرزا غلامرضا اصفهانی را باید یکی از ستارگان تابناک این عصر دانست. میرزا خط را شش دانگ و با اصول و قواعد کامل می نوشته و در ابتدا به شیوه ی میر عمادی مشتق می کرده ولی بعدها شاید با تأثیر از خطر کلهر ـ که گویا رابطه ی خوبی با میرزا نداشته ـ خط را کمی کپل تر نوشته و چون خط شکسته را نیز بسیار خوب و زیبا می نوشته یک سری قوس ها و چرخش ها از این خط، در خط نستعلیق اش بوجود آمده است.
میرزا از حروف و کلمات برای فضاسازی و پدید آوردن فضای زیبا استفاده کرد. در واقع چون میرعماد، چلیپا را در اوج نوشته بود هنرمندان دوره قاجار به سیاه مشتق و فضا سازی روی آوردند و این هنر را به طرز بسیار زیبا و نیکویی به اجرا گذاشتند. به گونه ای که پربارترین سیاه مشق ها مربوط به دوره ی قاجار، و شاخص ترین آن ها آثار میرزا غلامرضا می باشد. هر چند میرزا صاحب مکتب نیست و شاگردان وی نتوانستند شیوه ی هنریش را به عصر ما منتقل کنند، اما امروزه توجه بسیاری از خوشنویسان به خط او جلب شده و شیوه ی هنری او دوباره پا به عرصه خوشنویسی گذاشته و انتظار می رود در آینده خوشنویسان زیادی به شیوه ی او مشتق کنند.
لازم به یادآوری است که میرزا در خط شکسته استادی بی نظیر بوده است چنانکه اهل فن معتقدند اگر شکسته را از «درویش عبدالمجید» خوشتر ننوشته باشد هرگز فروتر از وی ننوشته اشت.
آثار میرزا:
بیشتر آثار میرزا به صورت قطعات بسیار زیبا و نفیس می باشند که هم زینت موزه های سراسر گیتی است و هم نزد مجموعه داران حفظ می شوند، البته از آثار وی رساله ای در اصطلاحات صوفیه به قلم دو دانگ کتابت و گلستانی که خودش نیز آنرا ستوده، باقی مانده است ولی بی شک شاهکار بی نظیر میرزا، کتیبه ی مدرسه سپهسالار ـ شهید مطهری ـ است که در سال 1301 نگاشته و شاید بیشتر برای این خدمت بزرگ بوده است که میرزا را در صفائیه که متعلق به مرحوم سپهسالار بوده به خاک سپرده اند.
گردآوری : فاطمه مباشری